معنی vertragen
vertragen
تعویق انداختن، کند کردن، عقب افتادن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با vertragen
verdragen
verdragen
تَحَمُّل کَردَن، گیتی، مُعاهِدات
دیکشنری هلندی به فارسی
vertrauen
vertrauen
اعتِماد کَردَن، اِعتِماد
دیکشنری آلمانی به فارسی
ertragen
ertragen
تَحَمُّل کَردَن، خِرس
دیکشنری آلمانی به فارسی
vertagen
vertagen
تَعطیل کَردَن، بِه تَعویق اَنداختَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
beitragen
beitragen
مُشارِکَت کَردَن، کُمَک کُنَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
vertrappen
vertrappen
پا لِه کَردَن، زیر پا گُذاشتَن
دیکشنری هلندی به فارسی
vertraging
vertraging
دیرکَرد، تَأخیر، تَأخیر
دیکشنری هلندی به فارسی
verslagen
verslagen
شِکَست خُوردِه، شِکَست خُورد
دیکشنری هلندی به فارسی
overdragen
overdragen
اِنتِقال دادَن، اِنتِقال
دیکشنری هلندی به فارسی