معنی verstening
verstening
فسیل شدن، پیچید
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با verstening
verstoring
verstoring
اِختِلال ذِهنی، اِختِلال
دیکشنری هلندی به فارسی
verstoping
verstoping
اَفزایِش حَجم، اِنسِداد
دیکشنری هلندی به فارسی
versterking
versterking
تَقوِیت
دیکشنری هلندی به فارسی
versiering
versiering
زینَت، دِکُوراسیون، زُخرُفِه، تَزئِین
دیکشنری هلندی به فارسی
verzoening
verzoening
دِلجویی، آشتی
دیکشنری هلندی به فارسی
verlening
verlening
اِعطایِ مَقام، کُمَکِ مالی
دیکشنری هلندی به فارسی
verstenen
verstenen
سَنگ سار کَردَن، مُتِحَجِّر کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
verbening
verbening
اُستِخوان سازی
دیکشنری هلندی به فارسی