معنی verschuiven
verschuiven
حرکت دادن، جابجایی
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با verschuiven
verschulden
verschulden
بِدِهکار کَردَن، تَقصیر
دیکشنری آلمانی به فارسی