معنی verplichting
verplichting
تعهّد
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با verplichting
verlichting
verlichting
رُوشَنی، تَسکِین، تَعدِیل، رُوشَنایی
دیکشنری هلندی به فارسی
verdichting
verdichting
فِشُردِه سازی
دیکشنری هلندی به فارسی