معنی veroordeling
veroordeling
محکومیت
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با veroordeling
verordening
verordening
حُکم، مُقَرَّرات
دیکشنری هلندی به فارسی
veroordelen
veroordelen
بِه هَلاکَت رِساندَن، مَحکوم کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
beoordeling
beoordeling
اَرزیابی، قِضاوَت
دیکشنری هلندی به فارسی