معنی vermoeiend
vermoeiend
پرزحمت، خسته کننده
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با vermoeiend
vermoeien
vermoeien
خَستِه کَردَن، تایِر
دیکشنری هلندی به فارسی
vermoeden
vermoeden
فَرض، مَشکوک، گُمان کَردَن، مَشکوک بودَن
دیکشنری هلندی به فارسی
vermoeid
vermoeid
با بی حُوصِلِگی، خَستِه
دیکشنری هلندی به فارسی
vermeend
vermeend
اِدِّعا شُدِه، اِدِّعا شُدِه اَست
دیکشنری هلندی به فارسی