معنی vermaning
vermaning
تذکّر، پند
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با vermaning
vermaling
vermaling
خُردایِش، سَنگ زَنی
دیکشنری هلندی به فارسی
verlening
verlening
اِعطایِ مَقام، کُمَکِ مالی
دیکشنری هلندی به فارسی
verlating
verlating
رَهاشُدِگی، رَها شُدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
verdaging
verdaging
تَعویق
دیکشنری هلندی به فارسی
vervanging
vervanging
جایگُزینی
دیکشنری هلندی به فارسی
verminking
verminking
قَطع عُضو، مُثلِه کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
vertaling
vertaling
تَرجَمَه
دیکشنری هلندی به فارسی
overmaking
overmaking
حَوالِه، اِنتِقال
دیکشنری هلندی به فارسی
verbening
verbening
اُستِخوان سازی
دیکشنری هلندی به فارسی