معنی verlating
verlating
رهاشدگی، رها شدن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با verlating
vermaling
vermaling
خُردایِش، سَنگ زَنی
دیکشنری هلندی به فارسی
verlening
verlening
اِعطایِ مَقام، کُمَکِ مالی
دیکشنری هلندی به فارسی
verklaring
verklaring
بَیان، اِعلامیّه
دیکشنری هلندی به فارسی
verdaging
verdaging
تَعویق
دیکشنری هلندی به فارسی
vermaning
vermaning
تَذَکُّر، پَند
دیکشنری هلندی به فارسی
vertaling
vertaling
تَرجَمَه
دیکشنری هلندی به فارسی
verslaving
verslaving
اِعتِیاد
دیکشنری هلندی به فارسی
Everlasting
Everlasting
جاویدان، جاودانِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
verbazing
verbazing
تَعَجُّب
دیکشنری هلندی به فارسی