معنی verjonging
verjonging
احیاء جوانی، جوان سازی
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با verjonging
berjogging
berjogging
دَویدَن آرام، دَویدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
verlenging
verlenging
تَمدِید، پَسوَند
دیکشنری هلندی به فارسی
verwonding
verwonding
زَخم، جِراحَت
دیکشنری هلندی به فارسی
vervolging
vervolging
آزار، آزار و اَذیَّت، تَعقِیب قانونی
دیکشنری هلندی به فارسی
vervoeging
vervoeging
صِرف
دیکشنری هلندی به فارسی
vervanging
vervanging
جایگُزینی
دیکشنری هلندی به فارسی
verjongen
verjongen
کاهِش دادَن، جَوان کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی