معنی vergulden
vergulden
طلا کردن، پیروتکنیک
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با vergulden
vergolden
vergolden
طَلا کَردَن، طَلا
دیکشنری آلمانی به فارسی
vervullen
vervullen
بَرآوَردِه کَردَن، بَرایِ تَحَقُّق
دیکشنری هلندی به فارسی
vermelden
vermelden
ذِکر کَردَن، گُزارِش کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
vergeldend
vergeldend
با اِنتِقام جویی، تَلافی جویانِه، با اِنتِقام
دیکشنری هلندی به فارسی
verbunden
verbunden
بِه طُورِ مُرتَبِط، بِه هَم گِرِه خُوردِه، مُتَصِّل
دیکشنری آلمانی به فارسی
vergoldet
vergoldet
طَلایی، روکِش طَلا
دیکشنری آلمانی به فارسی
verguld
verguld
طَلایی، طَلاکاری شُدِه
دیکشنری هلندی به فارسی