معنی verenigd
verenigd
متّحد
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با verenigd
vereniger
vereniger
اِتِّحاد گَر، مُتَّحِد شُدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
verenigen
verenigen
یِکپارچِه کَردَن، مُتَّحِد شُدَن
دیکشنری هلندی به فارسی