معنی vereiste
vereiste
پیش نیاز، نیاز
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با vereiste
verhitte
verhitte
با حَرارَت، گَرم شُدِه اَست
دیکشنری هلندی به فارسی
vereisen
vereisen
نِیَاز داشتَن، نِیَاز دارَند
دیکشنری هلندی به فارسی
vereint
vereint
مُتَّحِد، مُتَّحِد شُدِه اَست
دیکشنری آلمانی به فارسی