معنی verderving
verderving
فساد
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با verderving
verwerving
verwerving
کَسب
دیکشنری هلندی به فارسی
berdering
berdering
زَنگ دار، زَنگ زَدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
verdeling
verdeling
تَخصِیص، تَوزِیع، تَقسیم شُدِگی، تَقسیم بَندی
دیکشنری هلندی به فارسی
vergeving
vergeving
بَخشِش
دیکشنری هلندی به فارسی