معنی verdaging
verdaging
تعویق
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با verdaging
berdagang
berdagang
تَبادُل کَردَن، تِجارَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
vermaling
vermaling
خُردایِش، سَنگ زَنی
دیکشنری هلندی به فارسی
verlating
verlating
رَهاشُدِگی، رَها شُدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
verdeling
verdeling
تَخصِیص، تَوزِیع، تَقسیم شُدِگی، تَقسیم بَندی
دیکشنری هلندی به فارسی
verdamping
verdamping
تَبخِیر
دیکشنری هلندی به فارسی
vervanging
vervanging
جایگُزینی
دیکشنری هلندی به فارسی
vermaning
vermaning
تَذَکُّر، پَند
دیکشنری هلندی به فارسی
vertraging
vertraging
دیرکَرد، تَأخیر، تَأخیر
دیکشنری هلندی به فارسی
vertaling
vertaling
تَرجَمَه
دیکشنری هلندی به فارسی