معنی verbrijzelen
verbrijzelen
شکستن، خرد کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با verbrijzelen
verbrijzeld
verbrijzeld
شِکَستِه، مُتَلاشی شُد
دیکشنری هلندی به فارسی