جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با verbiedend

verbieden

verbieden
مُمانِعَت کَردَن، مَمنوع کَردَن، خارِج اَز قانون اِعلام کَردَن، تَحرِیم کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی

verblindend

verblindend
خیرِه کُنَندِه، کور کَردَن، مَحروم کُنَندِه، بِه طُورِ کورکُنَندِه، بِه طَرزِ خیرِه کُنَندِه، بِه طُورِ زَنَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی

verbinden

verbinden
پانسِمان کَردَن، اِتِّصال، اِتِّحاد دادَن، بَستِه شُدَن، اِتِّصال دادَن، رَبط کَردَن، تَرکیب کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی

verbinden

verbinden
اِتِّصال دادَن، اِتِّصال، پانسِمان کَردَن، تَرکیب کَردَن، رَبط کَردَن، رِشتِه کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی

verbieten

verbieten
تَحرِیم کَردَن، مَنع، خارِج اَز قانون اِعلام کَردَن، مُمانِعَت کَردَن، مَمنوع کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی