معنی verbening
verbening
استخوان سازی
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با verbening
verlening
verlening
اِعطایِ مَقام، کُمَکِ مالی
دیکشنری هلندی به فارسی
berbenang
berbenang
سیم کِشی، نَخ دار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
verlenging
verlenging
تَمدِید، پَسوَند
دیکشنری هلندی به فارسی
verkenning
verkenning
کَشف، اِکتِشاف، شِناسایی
دیکشنری هلندی به فارسی
verdeling
verdeling
تَخصِیص، تَوزِیع، تَقسیم شُدِگی، تَقسیم بَندی
دیکشنری هلندی به فارسی
verbreking
verbreking
قَطع اِرتِباط
دیکشنری هلندی به فارسی
verbinding
verbinding
اِتِّصال
دیکشنری هلندی به فارسی
verveling
verveling
یَأس، بی حُوصِلِگی
دیکشنری هلندی به فارسی
vermaning
vermaning
تَذَکُّر، پَند
دیکشنری هلندی به فارسی