معنی verbazing
verbazing
تعجّب
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با verbazing
vermaling
vermaling
خُردایِش، سَنگ زَنی
دیکشنری هلندی به فارسی
verlating
verlating
رَهاشُدِگی، رَها شُدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
verdaging
verdaging
تَعویق
دیکشنری هلندی به فارسی
vermaning
vermaning
تَذَکُّر، پَند
دیکشنری هلندی به فارسی
vertaling
vertaling
تَرجَمَه
دیکشنری هلندی به فارسی
verbening
verbening
اُستِخوان سازی
دیکشنری هلندی به فارسی
verbanning
verbanning
تَبعِید
دیکشنری هلندی به فارسی
verbazen
verbazen
تَعَجُّب کَردَن، تَعَجُّب، شِگِفت زَدِه کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی