معنی vaststellen
vaststellen
مطمئن شدن، برای ایجاد
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با vaststellen
feststellen
feststellen
مُطمَئِن شُدَن، اِطِّلاع دَهید
دیکشنری آلمانی به فارسی
vaststelling
vaststelling
تَحقِیق، عَزم
دیکشنری هلندی به فارسی