معنی vasthouden
vasthouden
بازداشت کردن، چسبیدن، نگه داشتن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با vasthouden
vasthoudend
vasthoudend
بِه طُورِ اِصرار آمیز، سَرسَخت، مُقاوِم، با پافِشاری
دیکشنری هلندی به فارسی