معنی uitzetten
uitzetten
از جابجا کردن، برای گسترش، بیرون کردن، برکنار کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با uitzetten
uitzetting
uitzetting
اَفزایَندِه، تَبعِید، گُستَرِش، اِخراج
دیکشنری هلندی به فارسی
uitzenden
uitzenden
پَخش کَردَن، پَخش می شَوَد، پَخش تِلِویزیونی کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
uitputten
uitputten
تُهی کَردَن، اِگزوز، خَستِه کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
inzetten
inzetten
اِستِقرار دادَن، بِه خَطَر اَنداختَن، ذین گُذاشتَن
دیکشنری هلندی به فارسی