معنی uitvoering
uitvoering
اجرا، اعدام
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با uitvoering
ontvoering
ontvoering
رُبایِش، آدَم رُبایی، رُبودَن
دیکشنری هلندی به فارسی
uitroeiing
uitroeiing
نابودی
دیکشنری هلندی به فارسی
uitvoeren
uitvoeren
رَهبَری کَردَن، اِجرا کُنَند، اِجرا کَردَن، اَنجام دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی