معنی uitvinden
uitvinden
ابداع کردن، اختراع کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با uitvinden
uitvinder
uitvinder
مُختَرِع
دیکشنری هلندی به فارسی
uitzenden
uitzenden
پَخش کَردَن، پَخش می شَوَد، پَخش تِلِویزیونی کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
uitvinding
uitvinding
اِختِراع
دیکشنری هلندی به فارسی