معنی uitlokken
uitlokken
استنباط کردن، تحریک کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با uitlokken
uitrekken
uitrekken
کِشیدَن، کِشِش
دیکشنری هلندی به فارسی
uitpakken
uitpakken
باز کَردَن زیپ، باز کَردَن بَستِه بَندی
دیکشنری هلندی به فارسی
uithakken
uithakken
خراشیدَن، کَندِه کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
uitlogen
uitlogen
نَشت یافتَن، شُستِه شُدَن
دیکشنری هلندی به فارسی