معنی summier
summier
به طور مختصر، به طور خلاصه
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با summier
sumber
sumber
مَنبَع
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
summen
summen
زوزِه کِشیدَن، زِمزِمِه، وِزوِز کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی