معنی stuiteren
stuiteren
پریدن، جهش
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با stuiteren
stuiterend
stuiterend
با پَرِش و جَهش، جَهَندِه، پَرِش، با جَهش و پَرِش
دیکشنری هلندی به فارسی
studieren
studieren
مُطالِعِه کَردَن، مُطالِعِه کُنید
دیکشنری آلمانی به فارسی
situieren
situieren
قَرار دادَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
stotteren
stotteren
لُکنَت داشتَن، لُکنَت زَبان
دیکشنری هلندی به فارسی
stuipern
stuipern
لَرزَندِگی، تَشَنُّج
دیکشنری هلندی به فارسی
studeren
studeren
مُطالِعِه کَردَن، مُطالِعِه کُنید
دیکشنری هلندی به فارسی