معنی stotteren
stotteren
لکنت داشتن، لکنت زبان
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با stotteren
stotterend
stotterend
لُکنَت دار، لُکنَت زَبان
دیکشنری هلندی به فارسی
stottern
stottern
گَلوگیر صُحبَت کَردَن، لُکنَت زَبان، لُکنَت داشتَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
stotternd
stotternd
لُکنَت دار، لُکنَت زَبان
دیکشنری آلمانی به فارسی
stuiteren
stuiteren
پَریدَن، جَهش
دیکشنری هلندی به فارسی
spetteren
spetteren
غُرغُر کَردَن، پاشیدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
toeteren
toeteren
هوهو کَردَن، بوق زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
sorteren
sorteren
طَبَقِه بَندی کَردَن، مُرَتَّب کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی