ترجمه slippen به فارسی - دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با slippen
stoppen
- stoppen
- ایستادَن، غِیبی، تَرک کَردَن، مُتِوَقِّف کَردَن، جِلوگیری کَردَن، غِیرِسیماتیک، غِیرِنَمایَندِه، فیوزها
دیکشنری هلندی به فارسی
kloppen
- kloppen
- کوبیدَن، ضَرب و شَتم کَردَن، بِه آرامی ضَربِه زَدَن، زَدَن، تَپِش داشتَن، هَم زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی