معنی slap
slap
به طور شلی، لنگی، سست، تنبل، به سادگی، شل مانند
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با slap
Slap
Slap
سیلی زَدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Clap
Clap
دَست زَدَن، کَف زَدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
siap
siap
آمادِه، آمادِه اَست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Flap
Flap
بال زَدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
stap
stap
گام
دیکشنری هلندی به فارسی