معنی sferisch
sferisch
به طور کروی، کروی
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با sferisch
tierisch
tierisch
حَیوانی، حَیوان، مُوجودات شِناسی، وَحشیانِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
sferico
sferico
کُرَوی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
frisch
frisch
تازِه
دیکشنری آلمانی به فارسی