معنی sedatie
sedatie
بی هوشی، آرام بخش
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با sedatie
predatie
predatie
شِکارگَری، شِکار
دیکشنری هلندی به فارسی
sensatie
sensatie
هَیَجان، اِحساس
دیکشنری هلندی به فارسی
relatie
relatie
رابِطِه
دیکشنری هلندی به فارسی
Sedate
Sedate
آرام، آرام بَخش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
sedasi
sedasi
بی هوشی، آرام بَخش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
editie
editie
ویرایِش، نُسخِه
دیکشنری هلندی به فارسی
sectie
sectie
بَخش
دیکشنری هلندی به فارسی