معنی schuldig
schuldig
مقصّر، گناهکار، به طور ملامت آمیز، با احساس گناه
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با schuldig
schuldig
schuldig
با اِحساسِ گُناه، گُناهکار، مُقَصِّر
دیکشنری آلمانی به فارسی
unschuldig
unschuldig
بِدونِ گُناه، بی گُناه، بِه طُورِ مَعصومانِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
onschuldig
onschuldig
بِدونِ گُناه، بی گُناه، بِه طُورِ مَعصومانِه
دیکشنری هلندی به فارسی
schuppig
schuppig
پَولَک دار، فَلس مانَند
دیکشنری آلمانی به فارسی
schulden
schulden
بِدِهکار بودَن، بِدِهی ها
دیکشنری آلمانی به فارسی
schrullig
schrullig
بِه طُورِ عَجیب و غَریب، دَمدَمی، غَریب
دیکشنری آلمانی به فارسی
schuimig
schuimig
دارایِ حُباب یا کَف، کَف آلود
دیکشنری هلندی به فارسی
schuld
schuld
گُناهکاری، بِدِهی
دیکشنری هلندی به فارسی