معنی schilder
schilder
نقّاش
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با schilder
schiudere
schiudere
تُخم گُذاری کَردَن، دَریچِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
schulden
schulden
بِدِهکار بودَن، بِدِهی ها
دیکشنری آلمانی به فارسی
schillen
schillen
پوستِه کَندَن، پوست کَندَن
دیکشنری هلندی به فارسی
schilderen
schilderen
رَنگ کَردَن، نَقّاشی کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
schelden
schelden
سَرزَنِش کَردَن، نِفرین
دیکشنری هلندی به فارسی