معنی samenwonen
samenwonen
همزیستی، زندگی مشترک
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با samenwonen
samenkomen
samenkomen
جَمع شُدَن، با هَم بیایَند، هَمگَرا شُدَن
دیکشنری هلندی به فارسی