معنی ritsen
ritsen
زیپ کردن، زیپ ها
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با ritsen
ritzen
ritzen
شِکاف ایجاد کَردَن، خَراش
دیکشنری آلمانی به فارسی
hissen
hissen
بُلَند کَردَن، بالابَر، پَرچَم بُلَند کَردَن، پَرچَم زَدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
grinsen
grinsen
لَبخَند زَدَن، پوزخَند
دیکشنری آلمانی به فارسی
rituel
rituel
آیین گونِه، مَراسِم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Written
Written
نِوِشتِه شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
bitten
bitten
دَرخوٰاست کَردَن، بِپُرسید
دیکشنری آلمانی به فارسی
zitten
zitten
صَندَلی گُذاشتَن، بَرایِ نِشَستَن، نِشَستَن
دیکشنری هلندی به فارسی
witten
witten
پاکسازی کَردَن، سِفید کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
wissen
wissen
پاک کَردَن، حَذف کُنید، حَذف کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی