معنی ritselen
ritselen
خش خش کردن، خش خش
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با ritselen
ritselend
ritselend
صِدایِ خِش خِش، خَش خَش
دیکشنری هلندی به فارسی
rimpelen
rimpelen
چُروک شُدَن، چین و چُروک، چُروک خُوردَن، چین خُوردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
titelen
titelen
حَق دادَن، عُنوان، عُنوان دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی
ritsen
ritsen
زیپ کَردَن، زیپ ها
دیکشنری هلندی به فارسی