معنی overmoed
overmoed
اعتماد به نفس بیش از حد
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با overmoed
vermoeid
vermoeid
با بی حُوصِلِگی، خَستِه
دیکشنری هلندی به فارسی
onvermoeid
onvermoeid
خَستِگی ناپَذیر
دیکشنری هلندی به فارسی
overvloed
overvloed
فَراوانی بیش اَز حَد، فَراوانی
دیکشنری هلندی به فارسی
vermomd
vermomd
بِه شِکلِ پِنهانی، مُبَدِّل شُدِه
دیکشنری هلندی به فارسی