معنی orkestratie
orkestratie
هماهنگی، ارکستراسیون
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با orkestratie
orkestrator
orkestrator
هَماهَنگ کُنَندِه، اُرکِستراتور
دیکشنری هلندی به فارسی
orkestrasi
orkestrasi
هَماهَنگی، اُرکِستراسیون
دیکشنری اندونزیایی به فارسی