معنی opzwellen
opzwellen
نفخ کردن، متورّم شدن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با opzwellen
opstellen
opstellen
پیش نِویس کَردَن، فُرمولِه کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
zwellen
zwellen
وَرَم کَردَن، مُتِوَرِّم شُدَن
دیکشنری هلندی به فارسی