معنی oplopen
oplopen
تحمّل کردن، بالا آمدن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با oplopen
oplossen
oplossen
عِیب یابی کَردَن، حَل کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
oplappen
oplappen
وَصلِه زَدَن، وَصلِه کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
opladen
opladen
بار دادَن، بَرایِ آپلُود، شارژ مُجَدَّد
دیکشنری هلندی به فارسی
oproepen
oproepen
بَراَنگیختَن، دَعوَت بِه اِقدام، اِحضار کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
ontlopen
ontlopen
فَرار کَردَن، اِجتِناب کُنید
دیکشنری هلندی به فارسی
omkopen
omkopen
رِشوِه دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی
lopen
lopen
راه رَفتَن
دیکشنری هلندی به فارسی