معنی oplappen
oplappen
وصله زدن، وصله کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با oplappen
plappern
plappern
پُر حَرفی کَردَن، غُرغُر کَردَن، پُرگُفتَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
oplopen
oplopen
تَحَمُّل کَردَن، بالا آمَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
opladen
opladen
بار دادَن، بَرایِ آپلُود، شارژ مُجَدَّد
دیکشنری هلندی به فارسی
klappen
klappen
دَست زَدَن، کَف زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی