معنی opgeven
opgeven
رها کردن، گزارش کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با opgeven
opgraven
opgraven
حَفّاری کَردَن، کَندَن، اَز خاک دَرآوَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
opnemen
opnemen
شامِل کَردَن، بَرایِ عَقَب نِشینی، ثَبت کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
toegeven
toegeven
پَذیرُفتَن، تَسلِیم شُدَن، تَسلِیم کَردَن، گُذَشتَن
دیکشنری هلندی به فارسی
openen
openen
باز کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
geven
geven
دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی