معنی opblazen
opblazen
بادکنک کردن، منفجر کردن، تورّم ایجاد کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با opblazen
opgeblazen
opgeblazen
بادکَردِه، پُفی
دیکشنری هلندی به فارسی
opladen
opladen
بار دادَن، بَرایِ آپلُود، شارژ مُجَدَّد
دیکشنری هلندی به فارسی
blazen
blazen
وَزیدَن، ضَربِه زَدَن، پُف کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی