معنی oordelend
oordelend
قضاوتگر، قضاوت کردن، قضاوت گرایانه
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با oordelend
oordelen
oordelen
قِضاوَت کَردَن، قِضاوَت ها
دیکشنری هلندی به فارسی
gorgelend
gorgelend
غِرغِرکُنَندِه، غِرغِر کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
beoordelend
beoordelend
با اَرزیابی، قِضاوَت کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
borrelend
borrelend
جوشان، حُباب زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی