معنی ontwarren
ontwarren
باز کردن پیچیدگی ها، گره گشایی
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با ontwarren
entwirren
entwirren
باز کَردَن پیچیدِگی ها، باز کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
ontwerpen
ontwerpen
طَرّاحی کَردَن، طَرح ها، اِختِراع کَردَن، مُدِل کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
ontwarring
ontwarring
جُداسازی، گِرِه گُشایی
دیکشنری هلندی به فارسی
ontwaken
ontwaken
بیداری، بیدار کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی