معنی ontslaan
ontslaan
کیسه زدن، اخراج کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با ontslaan
ontstaan
ontstaan
پَدید آمَدَن، بِه وُجُود آمَدَن، مَبدَع بودَن
دیکشنری هلندی به فارسی
opslaan
opslaan
ذَخیرِه کَردَن، ذَخیرِه کُنید، اَنبار کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
ontslag
ontslag
اِستِعفا، اِخراج
دیکشنری هلندی به فارسی
omslaan
omslaan
واژگون شُدَن، نوبَت
دیکشنری هلندی به فارسی