معنی ontnemen
ontnemen
محروم کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با ontnemen
opnemen
opnemen
شامِل کَردَن، بَرایِ عَقَب نِشینی، ثَبت کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی