معنی ontbinding
ontbinding
تجزیه، انحلال، منحل شدن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با ontbinding
ontbinden
ontbinden
مُنحَل کَردَن، حَل کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی