معنی ontbering
ontbering
محرومیت، سختی
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با ontbering
ontvoering
ontvoering
رُبایِش، آدَم رُبایی، رُبودَن
دیکشنری هلندی به فارسی
onterving
onterving
مَحرومِیَت اَز اِرث، سَلب اِرث
دیکشنری هلندی به فارسی