معنی ongelegen
ongelegen
نامناسب، ناخوشایند، به طور نامناسب، غیر به موقع
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با ongelegen
abgelegen
abgelegen
دور، اَز راه دور، دوراُفتادِه، مُجَزّا
دیکشنری آلمانی به فارسی
afgelegen
afgelegen
دوراُفتادِه، اَز راه دور، دور، مُجَزّا
دیکشنری هلندی به فارسی
ongeslagen
ongeslagen
ناشِکَستَنی، شِکَست ناپَذیر، غِیرِ مَغلوب
دیکشنری هلندی به فارسی